مکتب مدیریت اسلامی
نظریه رشد اسلامی؛ هدف عالی مدیریت اسلامی
نظریه رشد اسلامی؛ هدف عمومی مدیریت از منظر اسلام
جایگاه مفهوم رشد در ادبیات دینی بهقدری والاست که بعضی از لغت شناسان اظهار داشتهاند، که به هر آنچه ستوده باشد رشد میگویند و در مقابلش به هر آنچه مذموم باشد، «غی» خطاب میشود (حسینی زبیدی، جلد4، 1414: 453). بااینحال همانطور که ذکر شد، واژهشناسی مفهوم رشد در قرآن ما را به معانی دقیقتر «بلوغ فکری، هدایت، نفع و خیر» میرساند. باید افزود هرچند معنای بلوغ فکری بهطور مستقیم از آیات قرآن قابلبرداشت است، اما سه معنای دیگر را باید از تقابلهای ذکرشده برای مفهوم رشد در قرآن استنباط کرد. توضیح اینکه در آیات قرآن رشد در مقابل سه واژهی شر (جن، 10)، ضرر (جن، 22) و غَی یا گمراهی (بقره، 256) بهکاررفته است؛ لذا از این تقابلها به ترتیب سه معنای خیر، نفع و هدایت برای رشد ثابت میشود. شایانذکر است، این معانی در هنگام تبیین اصول نظریه رشد، راهگشا خواهد بود. بعلاوه، در ادامه خواهیم دید که نتیجهگیری نهایی که تلاش شده است با توجه به سیاق آیات استخراج شود؛ با منظر مطرح شده در تفسیر المیزان نیز همراستا است.
از سوی دیگر، برای فهم بهتر نظریه رشد، باید به آموزهی دینی «مسلمان کامل» توجه کرد. این آموزهی دینی که در آثار نظریهپردازان اسلامی چون شهید مطهری با عنوان انسان کامل خود را نشان داده است، در کوتاهترین تعریف به این معناست که «کمال انسان در تعادل و توازن اوست» (مطهری، 1373: 38). ایشان در ادامه سه شرط وجود «همهی ارزشهای انسانی» ، «در حد اعلی» و بهصورت «هماهنگ» را برای انسان کامل ذکر میکنند (مطهری، 1373: 38). لذا، رشد اسلامی را هم باید همهجانبه دانست و نباید رشد را به یک جنبه خاص محدود کرد. بهعبارتدیگر رشد اسلامی ابعاد جسمی و روحی، فردی و اجتماعی و اقتصادی و تربیتی، فکری و روانی را دربر میگیرد. البته مفهوم رشد و معانی چهارگانهی آن خود بهتنهایی تا میزانی از ذوابعادی و همهجانبگی را متبادر میکند. با این اوصاف، نظریه رشد اسلامی را نباید همطراز با نظریات روانشناختی چون رشد رفتاری، رشد شناختی (رسولی و همکاران، 1394) و یا حتی رشد ایمانی (فاولر، 2004)[1] در نظر گرفت.
در رابطه با رشد اسلامی باید افزود، بررسی آیات و روایات مرتبط نشان میدهد که رشد اسلامی – مانند هر مسئله دیگری از منظر اسلام- در ید قدرت و اختیار الهی قرار دارد و برای رسیدن به رشد همانطور که سیره اهلبیت نشان میدهد، باید با دعا و نیایش از خداوند طلب رشد کرد (کلینی، 1407، جلد 2: 548). از سوی دیگر، رشد بهعنوان یک وظیفه و دستور الهی مطرح است، که انسان باید خودش به دنبال آن برود، همانطور که امام هادی (ع)، در خطاب به پدران معصومشان، امر آنها بهعنوان اولیای الهی را «امر به رشد» و عین رشد معرفی میکنند (نوری طبرسی، 1408، جلد10: 424). از سوی دیگر، باید توجه داشت که در ادبیات دینی گاهی رشد بهعنوان پیششرط بسیاری از توفیقات و بهرهمندی از فرصتهای معنوی اعلام میشود. همانطور که امیرالمؤمنین (ع) اسلام را تنها برای کسی مایه طهارت میداند که به رشد رسیده باشد (ثقفی، 1410: 83). با این اوصاف، باید اعلام داشت که علاوه بر معانی چهارگانه رشد –یعنی بلوغ فکری، هدایت، نفع و خیر- سه جایگاه «رشد بهعنوان یک وظیفه، رشد بهعنوان یک توفیق الهی و رشد بهعنوان پیششرط بهرهمندی از توفیقات الهی» برای مفهوم رشد قابل معرفی است. با در نظر گرفتن همهی این موارد، و تلاش برای در نظر گرفتن سیاق آیات مطرح شده در رابطه با رشد و بررسی تفصیلی احادیث ذیل این آیات میتوان اقدام به استخراج روح معنای لفظ رشد کرد و خاصیتی که در همهی کاربردهای مختلف رشد جاری است را «حرکت بهسوی مسلمان کامل» دانست. شایان ذکر است؛ این روح معنا با معنایی که علامه طباطبایی از رشد ارائه دادهاند نیز (با توجه به ارتباط و نه هم معنایی رشد و هدایت و تاکید بر مسیر و حرکت در هر دو منظر (طباطبایی، جلد 2، 1374: 342) – مطابقت دارد.
صرفنظر از مفهوم رشد اسلامی، لازم است به جایگاه نظریه رشد بپردازیم. همانطور که اشاره شد، نظریه رشد، در رابطه با مدیریت اسلامی و بهعنوان مبنای مدیریت اسلامی مطرحشده است. در اهمیت و نقش مرکزی رشد در مدیریت اسلامی همین بس که شهید مطهری رشد اسلامی را معادل اصطلاح مدیریت معرفی میکنند: «اگر بخواهيم مرادفى براى (مدیریت و رهبری) در مصطلحات اسلامى پيدا كنيم بايد بگوییم: ارشاد و رشد, يا هدايت و رشد» (مطهری، 1364: 209). شهید مطهری در ادامه نظر خود در باب رشد اسلامی را اینگونه معرفی میکند: «انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهرهبرداری از سرمایهها و امکانات مادی و معنوی که به او دادهشده است را داشته باشد» (مطهری، 1390: 101). او در ادامه این منظر را توسعه داده و رشد ملی را اینگونه معرفی میکند: «لیاقت و شایستگی یک ملت برای نگهداری و بهرهبرداری و سود بردن از سرمایهها و امکانات» (مطهری، 1390: 102). ایشان در ادامه به دو ویژگی اساسی جهت صحیح دادن، قدرت و انگیزه و نیروبخش بودن این مفهوم اشاره میکند (مطهری، 1390: 124). مطابق این موارد نظریه رشد از منظر شهید مطهری را میتوان به این صورت بازسازی کرد: رشد که در مصطلاحات اسلامی مترادف با مدیریت و رهبری است و در دو سطح فردی و اجتماعی قابل طرح است، به عنوان وظیفه مدیر و رهبر اسلامی قابل معرفی است. یعنی وظیفه مدیر اسلامی به رشد رساندن است یعنی کاری کند که فرد یا گروه زیرمجموعه او شایستگی و لیاقت نگهداری و بهرهبرداری از سرمایهها و امکاناتش را بیابد.
حال که مفهوم و نظریه رشد موردبررسی قرار گرفتند، میتوان به تبیین اصول و مبانی رشد اسلامی پرداخت:
- محاسبه گری متوجه محدودیتها
در منظومه اندیشه اسلامی محاسبهگری جایگاهی ویژه داشته و بهعنوان نشانه ورع شناخته میشود (حضرت امام صادق (علیه السلام)، 1360: 142). اما باید توجه داشت محاسبهگری دینی که با واژه محاسبه نفس در ادبیات دینی ذکر شده است، بههیچعنوان داعیهی سادهانگارانهی روشن شدن همهی جهات مسئله پس از محاسبه را ندارد. این مسئله از توجه به آموزهی خوف و رجا در ادبیات دینی مشخص میشود (کلینی، جلد4: 713). توضیح اینکه، چون محاسبهگری دینی متوجه محدودیتهای محاسبهگری است، پس محاسبهگر دینی میداند که نتایج محاسبهاش قطعی نیست و همیشه در بین دو حالت خوف و رجا قرار دارد. البته آموزههایی چون توکل و توسل که ازجمله آموزههای تأثیرگذار در تصمیمگیری اسلامی هستند (عزیزی و رازینی، 1394) را میتوان جبرانکنندهی محدودیتهای محاسبهگری دانست.
- عدالت محوری
در اندیشه اسلامی عدل به حدی مهم است که بهعنوان مقدمه ضروری و وجودی توحید معرفیشده است (مطهری، 1372: 24). بعلاوه عدالت محوری حضور پررنگی در نظریه رشد اسلامی دارد، چرا که عدالت مقدمه وجودی توحید و هدف بعثت انبیا بوده (مطهری، 1374: 78) و رشد و به رشد رساندن نیز هدف هر مدیر و رهبری (از جمله انبیا) میباشد (مطهری، 1364: 209). وارد شدن به بحث عدالت، در چنین مدخل کوتاهی بههیچعنوان ممکن نیست، در نتیجه باید درنهایت اختصار تنها اشاره کرد، که عدل اسلامی متوجه حسن و قبح ذاتی افعال بوده (صدوق، 1398ق: 381) و با اندیشههای سادهانگارانهی برابریگرا، یا جبرانی متفاوت است.
- حق محوری
در رابطه با این اصل نظریه رشد باید خاطرنشان ساخت وقتی انسان صرف مادیات و جسم او در نظر گرفته نشود، تعارضی بین اصالت انسان و محور قرار گرفتن او در فهم و پیجویی منافع با حق محوری وجود ندارد. میتوان انسان به معنی متعالی آن را محور فهم و پیجویی منافع قرارداد و این امر با اومانیسم تمایز جدی دارد.
- بلندنظری (نقش عوامل معنوی و غیرمادی) در درک از انسان و سعادت او
در تفکر اسلامی، انسان عالم صغیر است و سعادت او حرکت بهسوی مسلمان کامل شدن و قرب الهی است (طبرسی، 1365: 363)، لذا در این نظام فکری سعادت انسان به دست یافتن به نیازهای مادی خلاصه نمیشود. در این راستا، باید افزود چندوچون سعادت انسان از منظر اسلامی در بهترین و سادهترین وجه بر اساس منظر انسان کامل قابل تبیین است که پیشازاین به آن اشاره شد (مطهری، 1373: 39).
- اصالت توأمان فرد، جامعه و خانواده
همانطور که گذشت، در تفکر رشد محور، رشد فردی بهتنهایی همهی هدف نیست، بلکه همانطور که در نظریه رشد شهید مطهری نیز بهصراحت تأکید شده بود (مطهری، 1390: 102)، در مفهوم رشد اسلامی، رشد فردی باید در کنار رشد اجتماعی پیگیری شود. بعلاوه، مطابق نظام تفکر اسلامی، که علاوه بر فرد و اجتماع برای خانواده نیز اصالت قائل است (مطهری، 1372 ب: 30)؛ میتوان افزود که رشد خانوادگی نیز اصالت دارد و در کنار رشد فردی و اجتماعی باید موردتوجه قرار بگیرد.
- سادگی تمیز فعل درست از غلط برای کسی که شرایط عملی و نظریاش را داشته باشد
هرچند مکتب اسلام مکتبی پیچیده است و شناخت و اجتهاد جامع در این مکتب سالهای درازی به طول میانجامد، اما در مقام عمل به تکلیف شارع مقدس اسلام، به روشنترین و واضحترین وجه تکلیف را مشخص کرده است. ویژگیهایی، چون عمل بر اساس حجت و تعبیر صراط مستقیم (مریم، 36) شواهد محکمی بر این مدعاست.
منبع: عزیزی، مهدی و دیگران (1396). بررسی و نقد تأثیر مکتب فایدهگرایی بر نظریههای تصمیمگیری و مقایسه آن با نظریه رشد اسلامی؛ نشریه علمی پژوهیشی مدیریت اسلامی؛ تابستان 1396