تئوری سازمان اسلامی
کاشف مدیریت عمومی
در متن زیر قصد داریم تاریخی ترین متن در رابطه با مدیریت را مورد بررسی قرار دهیم. این متن از سقراط است و سقراط بزگترین اندیشمند یونان به علت همین متن کاشف مدیریت عمومی نامیده شده است. قدمت این متن به نوعی است که می توانیم آن را تاریخی ترین متن مدیریت بعد از اثر سان تزو بنامیم.
تاریخچه علم مدیریت
روزي سقراط[1] در حالي با ني کوماشيدز[2] روبرو شد که از مجلس انتخاب فرماندهان باز مي گشت. او از ني کوماشيدز پرسيد: چه کساني به عنوان ژنرال انتخاب شدند؟.
ني کوماشيدز جواب داد : سقراط، مردم آتن مثل گذشته نيستند آنها من که سالها در ارتش بوده و به کشورشان خدمت کرده ام و مدتي است که نامزد اين پست شده ام را انتخاب نکردند. خودت میدانی که من زخم هاي زيادي در جنگها از دست دشمن خورده ام (سپس لباس بلند خود را کنار زد تا آثار زخم هايش را نشان دهد). با این حال آنها آنتيس تنيز[3] را انتخاب کردند. همو که هيچگاه در نيروي نظامي و توپخانه سنگين خدمت نکرده و در گروه سواره نظام ها هم نبوده است و هيچ چيز جز چگونه پول بدست آوردن بلد نیست.
سقراط گفت: آيا اين خوب نيست. بدين صورت او مي تواند ملزومات سربازان را تامين و به دستشان برساند.
ني کوماشيدز جواب داد: اما بازرگانان تنها قادر به جمع آوري پول هستند و نمي توانند ارتشي را رهبري کنند.
سقراط ادامه داد : ولي به آنتيس تنيز اين امکان داده شده که رقابت کند و اين همان چيزي است که براي يک فرمانده ارتش لازم است. آيا مي دانيد زماني که او يک گروه آوازخوان را رهبري مي کرد توانست در بين همه رهبران خودش را بيشتر نشان دهد؟.
ني کوماشيدز جواب داد: هيچ چيز مشابهي بين مديريت يک گروه آوازخوان و يک ارتش وجود ندارد. سقراط گفت: اگرچه آنتيس تنيز در موسيقي يا در آموزش آوازهاي گروهي مهارتي ندارد ولي مي تواند براي اين منظور بهترين اساتيد را انتخاب کند.
ني کوماشيدز فرياد زد : پس در ارتش هم او قادر است تا افرادي را بيابد که سربازان را نظم دهد و افرادي را نيز بيابد که براي او بجنگند.
سقراط به حرف خود ادامه داد: بسيار خوب اگر او بتواند براي کارهاي ارتش بهترين افراد را انتخاب کند ، همانطور که در رهبري گروه هاي آوازخوان کرد احتمالا مي تواند در اين رابطه به برتري دست يابد و اين احتمال وجود دارد که او تمايل زيادي داشته است که از طرف کشور پول زيادي را خرج پيروزي در جنگ کند و مجبور نخواهد بود که براي پيروزييکدسته از آوازخوانان ، از طرف يک قبيله خاص براي پيروزي تلاش کند.
او گفت: سقراط پس آيا تو مي گويي که اگر کسي قدرت اداره يک گروه آوازخوان را داشته باشد مي تواند به خوبي يک ارتش را نيز اداره کند؟
سقراط جواب داد: من مي گويم اگر کسي از نيازهاي زيردستان خود آگاهي داشته باشد و بتواند آنها را تامين کند مي تواند رئيس خوبي باشد چه براي رهبري يک گروه موسيقي، چه يک خانواده يا حتی يک ارتش.
ني کوماشيدز فرياد مي زند که من هرگز انتظار نداشتم از شما اين را بشنوم که مديراني که بتوانند يک خانواده را به خوبي رهبري کنند مي توانند ژنرال هاي خوبي هم در ارتش باشند.
سقراط ادامه داد: پس اجازه بدهيد تا ببينيم هريک از اينها چه وظايفي دارند تا اين موضوع را بهتر درک کنيم که آيا آنها همانند يکديگرند يا در بعضي موارد با يکديگر متفاوتند.
با تمام وجود.
سقراط پرسيد: آيا اين وظيفه آنها نيست که براي افراد تحت فرماندهي خود آنچه لازم دارند را تامين کنند؟
بدون شک.
سقراط: آيا اين وظيفه بر عهده آنان نيست که در پستهاي اجرايي کساني را قرار دهند که شايسته اين کار هستند؟
هيچ ترديدي در آن نيز وجود ندارد.
سقراط: من فک مي کنم که هر يک از آنها اين وظيفه را نيز دارند که افراد گناهکار را مجازات کنند و به افراد درستکار پاداش دهند.
بدون ترديد.
سقراط: آيا آنها نبايد افراد تحت فرماندهي خود را به خوبي تجهيز کنند؟
اين نيز مسلم است.
سقراط: و آيا شما فکر مي کنيد به نفع هردوي آنهاست که دوستان و متحدان را گرد خود جمع کنند و نظر آنان را جلب کنند؟
قطعا به نفع هردوي آنهاست.
سقراط: آيا اين درست است که هردوي آنها بايد روي منابع موجود را نظارت و دقت کامل داشته باشد؟
قطعا.
سقراط: و آيا آنها نبايد به وظايفي که انجام مي دهند توجه کنند و در اين زمينه از زيرکي خاصي برخوردار باشند؟
ني کوماشيدز گفت: در مورد هردوي اينها همه اين خصوصيات به صورت يکسان مشترکند ولي در مبارزه کردن هردو مشترک نيستند.
سقراط گفت: با اين حال، بدون شک هر دو دشمناني دارند.
او گفت: احتمالا اوضاع بدين گونه است.
سقراط: آيا اين به نفع هر يک از آنها نيست که نسبت به دشمنان خود برتري داشته باشند و بر آنها غلبه کنند؟
ني کوماشيدز: بديهي است اما اجازه دهيد به اصل موضوع بپردازيم، سوال من اينست که آيا اگر کسي در مديريت يک خانواده مهارت داشته باشد مهارت لازم براي مبارزه کردن را نيز دارد؟
سقراط گفت: در چنين حالتي نيز نبايد شک کرد. چون کسي که بتواند خانه اي را به خوبي اداره کند به خوبي مي داند هنگامي که با دشمن روبرو مي شود براي غلبه بر او از چه روشهايي استفاده کند و انتخاب کدام روش بيشتر به نفع او خواهد بود. هيچ چيز بدتر از اين نيست که فرد در اين رويارويي شکست بخورد. چنين فرد آگاه و باشعوري با تمام توان خود به دنبال اينست که به پيروزي قطعي برسد. هر کجا که امکان شکست وجود داشته باشد در آنجا دقت بيشتري را بکار مي گيرد و اگر متوجه اين شود که مي تواند دشمن را شکست دهد او را امان نخواهد داد. اگر دريابد که آمادگي کافي ندارد تلاش مي کند تا به گونه اي با دشمن کنار آيد.
ني کوماشيدز توجه کن که اگر کسي براي اداره يک خانواده از مهارت لازم برخوردار باشد مي تواند يک سازمان دولتي را نيز به خوبي اداره کند. چون اين دو در بسياري جهات مشابه هم هستند ولي هيچ کدام از اين سازمانها بدون افراد شايسته اداره نمي شوند و کارهاي خصوصي نبايد از طريق گروههاي خاصي از افراد و سازمانهاي عمومي اداره شود چون افرادي که بتوانند سازمانهاي دولتي را اداره کنند افرادي را در پست هاي سازماني قرار مي دهند که از عهده امور اداره واحدهاي خصوصي بر مي آيند و آنها خوب مي دانند که چگونه بايد امور سازمانهاي عمومي و دولتي يا خصوصي را اداره کنند. بديهي است کساني که از عهده يک سازمان کوچک بر نيايند نمي توانند از عهده اداره سازمانهاي بزرگتر هم بر آيند.
[1]Socrates
[2]Nicomachides
[3]Antistbenes