مکتب مدیریت اسلامی
تعریف مدیریت اسلامی
اهمیت تعریف مدیریت اسلامی
اهمیت ارائه تعریف برای هر عرصه ی علمی در سایر رشته ها شاید به قدری روشن باشد که نیاز به بیان نداشته باشد. اما واضح است، که در رشته ی عملی و کاربردی مدیریت اینگونه نیست. بسیاری از دانشجویان و مدیران اجرایی به محض دیدن عناوینی که به مسائل نظری در مدیریت می پردازد (به حق) سریعا موضع می گیرند. به هر حال، نباید لفاظی های متعدد صورت گرفته علی الخصوص در عرصه ی مدیریت اسلامی را؛ در موضع نادرست این افراد نادیده بگیریم. به هر روی تنها با تعریف درست و دقیق هر مسئله و عرصه است که می توان چه در بعد عمل و چه در بعد نظر به آن پرداخته شود. بعلاوه، در همه مواردی هم که در ظاهر در ابتدای کار تعریفی ارائه نشده است، در واقع بر اساس تعریفی که مدنظر نظریه پرداز یا عمل کننده بوده است، اقدام و عمل انجام شده است.
اهمیت تعریف
مسئله مهم اینجاست که اگر این تعریف ذهنی دقیقا تببین نشده و به طور مشخص مکتوب نشود؛ امکان سوءتفاهم بسیار زیاد می شود. به عبارت بهتر، در صورت عدم وجود تعریف مشخص این امکان وجود دارد، که منازعات و مباحث علمی به جای اینکه
تنها با تعریف کردن یک عرصه است که وجه امتیاز امور مختلف از یکدیگر آشکار می شود. بعلاوه، حدود و قلمرو اصلی اشیا و امور نیز معلوم میشود. ای بسا که دو تن بر سر امری نزاع می ورزند و مدت ها به مجادله می پردازند؛ در صورتی که شاید آن امر را به دو معنی مختلف به کار برند. اما اگر نخست آن را تعریف کنند و مقصود خود را از آن امر بیان نمایند و معلوم کنند که آن کلمه را به چه معنی به کار می برند، شاید اساسا اختلافی بر جای نماند. برای فهم بهتر اهمیت تعریف و شناخت دقیق از کلمات داستان معروف مثنوی در رابطه با چهار کس که همگی انگور می خواستند، اما هریک به نامی جداگانه انگور را می شناخت روشن کننده است (مثنوی معنوی؛ دفتر دوم).
تعاریف مختلف از مدیریت اسلامی
تقریبا به تعداد کسانی که اثری در زمینه کلیات مدیریت اسلامی دارند، « تعریف مدیریت اسلامی » وجود دارد. در ادامه به بعضی از تعاریف مختلفی که چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم از مدیریت اسلامی ارائه شده است؛ می پردازیم.
تعریف مدیریت اسلامی از منظر استاد شهید مطهری:
شهید مطهری مدیریت را به این صورت تعریف میکنند: «مدیریت انسان ها و رهبری آنها، عبارت است از فن بهتر بسیج کردن و بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر کنترل کردن نیروهای انسانی و به کار بردن آنها»
شهید مطهری همچنین بهترین رهبران را نیز به صورت ذیل تعریف می کنند: « بهترین رهبرها آنها هستند که نیروهای افراد خود را بسیج کرده اند، تحریک کرده اند، هماهنگ کرده اند و آرمان واحدی برای آنها به وجود آورده اند. دو هنر مرتبط با آرمان واحد یکی اینکه فرد انسان ها را آرمانی کردن، دیگر این که گروه انسان ها را در یک آرمان جمع کردن است».
تعریف مدیریت اسلامی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی:
میتوان گفت آیت الله مکارم شیرازی یکی از ابعاد مدیریت اسلامی را مدیریتی می دانند که از طریقه مدیریت آفریدگار در تدبیر امور عالم آموخته شده باشد.
تعریف مدیریت اسلامی از منظر آیت الله مصباح یزدی:
آیت الله مصباح یزدی رابطه مدیریت با اسلام ابتدا معانی مختلف تعبیر مدیریت اسلامی را بیان می کند که عبارتنداز: 1- بررسی شیوه مدیران مسلمان در طول تاریخ امت اسلامی2- تحلیل شیوه های مدیریت مدیران مسلمان و نشان دادن خصلتهایی است که از مسلمان بودن آنان نشات می گیرد.3-مسائل مدیریت را در منابع اسلامی مورد بررسی قرار دهیم که نویسنده این تعبیر را تعبیر درست و کاملتری نسبت به دو معنای اول می داند. در مورد رابطه بین مدیریت و اسلام نویسنده چنین نتیجه گیری می کند که مهمترین رابطه بین مدیریت و اسلام رابطه جهان بینی اسلامی و رابطه نظام ارزشی اسلام است که رابطه اول از راه تاثیر نظریات اسلامی پیرامون مسائل هستی شناسی و انسان شناسی به عنوان اصول موضوعه در مدیریت تجلی می کند و رابطه دوم از راه تاثیر ارزشهای اسلامی در تعیین اهداف و خط مشی ها و روشهای عملی ظاهر می شود. در ادامه نویسنده به ذکر مثالهایی در این مورد و فواید مدیریت اسلامی می پردازد و بحث را خاتمه می دهد.
تعریف مدیریت اسلامی از منظر شهید صدر:
شهید صدر نظرات خود را به تفصیل دررابطه با اقتصاد اسلامی ارائه داده اند؛ که می توان با حفظ مبانی؛ منظر ایشان در رابطه با مدیریت را نیز بازسازی کرد؛ لذا باید گفت از منظر شهید صدر؛ مدیریت اسلامی هیچ گاه در پی اکتشافات علمی در حوزه مدیریت نیست؛ بلکه صرفا جنبه ارزشیدارد. لذا باید گفت از منظر ایشان مدیریت اسلامی به مثابه یک علم عملیاتی وجود ندارد. بلکه مذهب مدیریت اسلامی وجود دارد.
تعریف مختار از مدیریت اسلامی:
همانطور که به خاطر داریم؛ پیش از این مدیریت به صورت کلی براساس ریشه شناسی و مبناگرایی؛ به صورت زیر تعریف شده است:
«فرایند تعیین اهداف میانی و راه اندازی ساز وکاری برای رسیدن به اهداف عالی» (ریشه شناسی در مفهوم مدیریت)
برای تعریف از مدیریت اسلامی باید هر یک از بخش های آن به صورت مجزا را ابتدا تعریف کنیم.
مدیریت: فرایند تعیین اهداف میانی و راه اندازی و حفظ ساز وکاری برای رسیدن به اهداف عالی
اسلامی: آنچه که بر اساس منابع اسلامی باشد یعنی قرآن و سنت (سیره قولی و عملی معصوم)، که از عقل نیز باید برای فهم این منابع استفاده کرد.
بر این اساس مدیریت اسلامی را نیز می توان به صورت ذیل تعریف کرد:
مدیریت اسلامی؛ به معنای خاص: تعریف ذکر شده برای مدیریت در بالا، به نحوی که 1- در عرصههای هنجاری براساس قوانین اسلامی، 2- در عرصههای نگرشی بر اساس اعتقادات اسلامی و 3- در عرصه های رفتاری (بدون باید و نباید الزامی) براساس اخلاق اسلامی باشد. 4- در عرصههایی که به فرد واگذار شده است (منطقه الفراغ) با آموختن درس های عملیاتی از سیره و رفتار معصومین باشد (مثلا وجوب و استحبابی برای هیچ شکل سازماندهی و ساختار سازمانی خاص وجود ندارد، اما می توان به منظور یافتن درس های عملیاتی از سیره حضرت علی ع – استفاده کرد و مثلا شرطه الخمیس را به عنوان یک شکل سازماندهی خاص الگو قرار داد – با همان هدفی که در مدیریت غربی رفتار امثال فورد یا استیو جابز را الگو قرار می دهند.
منابع و مآخذ:
سید محمدباقر صدر رحمه الله، المدرسة الاسلامیة (تهران، مکتبة اعتماد الکاظمی، 1401 ق).
شهید مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص 235، صدرا.
آیت الله مصباح یزدی، نشریه فرایند مدیریت و توسعه، دوره ۶، شماره ۴ – ( زمستان ۱۳۷۱ )
سلام
تعاریف مختلف کجا ارائه شده است؟
سلام
بله، تعاریف مختلف به زودی اضافه خواهد شد؛ البته در قسمت های دیگر سایت قابل دستیابی است.
شهید صدر در رابطه با اقتصاد هم که نظر دارند نظرشان این است که اقتصاد علمی اسلامی و غیر اسلامی ندارد
و البته مورد قبول نیست
آیا درست است که نظر او را در رابطه با مدیریت اسلامی هم بیاورید
یعنی قائلید که مدیریت اسلامی وجود ندارد آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
شهید صدر به مکتب اقتصاد اسلامی قائل هستند
بعلاوه صرفا نقل قول است و نظر نویسنده همان نظر مختار است که در متن آمده
سلام علیکم.ضمن تشکر از زحمات ارزنده حضرتعالی در موضوع مدیریت اسلامی،ومطالب ارزنده مطرح شده،به نظرم راجع به نظر شهید صدر هم در اقتصاد اسلامی و هم در مدیریت اسلامی نوعی کلیشه نگری انجام شده،ایشان بحثی را تحت عنوان مکتب اقتصاد اسلامی و علم اقتصاد دارند که میفرمایند اسلام ناظربه مکتب اقتصاد اسلامی گزاره هایی همچوعدالت،قسط و… را مطرح میکنند.و فرایند دسترسی به مکتب اقتصاد اسلامی را از علم اقتصاد اسلامی جدا می کنند نه اینکه قائل به اقتصاد اسلامی چه در مقام ثبوت و چه در مقام اثبات باشند یا نباشند،بلکه ایشان با قبول اینکه علم اقتصاد نوعی از قوانین رفتار اقتصادی می باشد میفرمایند که فرایند رسیدن به علم اقتصاد اسلامی تبیین همین آموزه های رفتاری در حوزه اجرا ست که مثال هایی را در کتاب اقتصادنا بیان می کنند،که ذکر مثال ها خارج از محدوده این مکتوب نیز می باشد
سلام علیکم
با تشکر از شما
دیدگاه شما در اختیار نویسنده قرار گرفت
به زودی پاسخ تفصیلی خدمتتان ارائه خواهد شد
با سلام
مدیریت علم است .مدیریت هنر است .
نگاه ارزشی و مکتبی می تواند مدیریت را به سمت سوی مکاتب دیگر جهت بدهد.
در اصل ما مدیریت به انواع مکاتب فکری داریم . اهداف ، ارزش ها و نگاه ها تعیین کننده نوع مدیریت است .