داستان مدیریتی
داستان یک جنگ پیتزایی
? من چگونه شغل مورد علاقه ام را پیدا کردم؟?
داستان ها همیشه یکی از بهترین و زیباترین راه ها برای آموزش بوده اند. یک نکته مهم برای افزایش آموزندگی داستان ها، نزدیک بودن فضای آن با فضای مخاطب است. به همین دلیل است که در سایت مدیریت اسلامی نیز داستان هایی با حال و هوای امروزین قرار داده میشود. داستان زیر با یک جنگ پیتزایی یک نکته مهم مدیریتی را به ما آموزش می دهد.
پس از اینکه جورج براون از شغل خود اخراج شد، دقیقا میدانست که دلش میخواهد در کدام شرکت مشغول به کار شود، اما هر موقع که با آن شرکت تماس میگرفت، واحد منابع انسانی شرکت به او میگفت که ما فعلا قصد استخدام نیروی جدید نداریم. از این رو جورج خودش وارد میدان شد و به این ترتیب یک چریک و شکارچی شغل متولد شد!
کاری که جورج کرد از این قرار بود:
یک دسته کارت رنگارنگ و بزرگ تهیه کرد، روی آنها عکس یک پیتزای خوشمزه چاپ کرد و یک پیام با این مضمون نوشت: “برندهی یک پیتزای رایگان شوید”.
در قسمت پشت کارت هم نام، ایمیل، شماره تلفن خود را نوشت و این وعده را داد که هر کسی در شرکت اولین نفری باشد که برای مصاحبه شغلی با او پیش قدم شود یک پیتزای بزرگ رایگان خواهد گرفت!
حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟
جورج لباس های خوبش را پوشید. جلوی درب ورودی شرکت مورد علاقهاش ایستاد و به هر کارمندی که وارد میشد یکی از آن کارتهای وسوسهبرانگیز را میداد.
دو روز متوالی این کار را انجام داد. حالا دیگر به موضوع روز و مهم شرکت تبدیل شده بود! یکی از مدیران شرکت از ماجرا باخبر شد و گفت: کسی که برای دستیابی به فرصت مصاحبه این همه تلاش میکند حتما شایسته ی این فرصت مصاحبه است.
به این ترتیب جورج به مصاحبه دعوت شد و با یک ابتکار و پیتزای بزرگ که وعده اش را داده بود و با کمک بازاریابی چریکی با یک هزینه بسیار اندک به سمت شغل رویایی خود حرکت کرد…
♨️ قسمتی از کتاب بازاریابی چریکی برای شکارچیان شغل ♨️
✍️ترجمه:
✅ پریسا جعفری و هومن هاتفی پور