پیشنهاد سردبیرمکتب مدیریت اسلامی

مدیریت اسلامی چهار راهکار اساسی

تبیینی از چیستی مدیریت اسلامی در پرتو چگونگی تحقق آن

مدیریت اسلامی: چهار راهکار اساسی

مدیریت اسلامی نیز مانند هر دانش دیگری که در مراحل ابتدایی شکل گیری قرار دارد بایستی با پیگیری یک برنامه علمی مشخص مراحل رشد و نمو را طی کند. این برنامه علمی مشخص معمولا با تقسیم کاری میان نحله ها و سطح های مختلف یک دانش اجرایی میشود.

روشن است که بدون چنین برنامه ای نمیتوان انتظار رشد نظام مند و منسجم از یک دانش نوپا داشت. بر این اساس، در این نوشتار تلاش کرده ایم با توجه به رویکردهای مختلفی که در مدیریت اسلامی تاکنون وجود داشته است، برآوردی از چهار رویکرد اصلی که میتواند چهار کلان برنامه برای این دانش دست و پا کند ارائه دهیم. این چهار رویکرد یا به عبارت بهتر چهار کلان برنامه تفاوتهای متعددی با معمول رویکردها از جمله منظر منبع محور به پژوهش های مدیریت اسلامی دارد که شرح همه آنها خارج از حوصله این نوشتار کوتاه است، اما باید به عنوان تفاوت اساسی توجه داشت که این چهار رویکرد هر یک میتوانند یک پژوهشگر را برای یک عمر کار پژوهشی در خود نگه دارند، در واقع میتوانند جهانی را تشکیل دهند که پژوهشگر در عرصه تخصصی در آن زندگی میکند.

در بهترین حالت این چهار راه کار پس از چند دوره پیشبرد و اجرایی شدن تئوری ها باید به یک شاهراه بنیادی بیانجامد که در انتها اشاره خواهد شد:
راهکارها:
1- سیره پژوهی عملیاتی: بسیار مواقع دین حلال و حرام ندارد، (حتی به تعبیری مکروه و مستحب نیز وجود ندارد، منطقه الفراغ) ، لذا عده ای خیال میکنند که مدیریت اسلامی در این مواقع ساکت است و در این زمینه نظر و جای کار ندارد. اما اینگونه نیست. چطور از زندگی کسانی مثل از فورد گرفته تا استیوجابز تئوری استخراج می کنند. لذا ماهم می توانیم از سیره و اقدامات اهل بیت چنین استفاده ای بکنیم
واضح است نتیجه ای که حاصل میشود، حلال یا حرام شرعی نیست، بلکه میتواند با هدف کارایی مورد استفاده قرار بگیرد.
مثالی برای چنین عرصه ای حوزه ی ساختار سازمانی است –یعنی دین هیچ نوع ساختار سازمانی را حرام یا واجب نکرده- و مثال پژوهشی با این راهکار مقاله «بررسی دلالت¬های مدیریتی سیره حضرت علی (ع) در عرصه سازماندهی، مطالعه موردی شرطه الخمیس» میباشد.
2- مبناگرایی دینی: مدیریت اسلامی نمی تواند متوجه مدیریت غربی نباشد، چرا که نادیه گرفتن باعث عقب افتادن و استفاده نکردن از تجربیات فراوان آنها میشود. از طرفی واضح است موضع تطبیقی نیز نادرست است، و به حدیث اندودی تئوری های غربی می انجامد. لذا موضع صحیح در این عرصه مبناگرایی است، به کوتاه ترین سخن مبناگرایی یعنی مبانی غریبه و بعیده تئوری های غربی را (به صورت همدلانه) استخراج کنیم، و سپس آن مبانی را به اسلام عرضه کرده و ببینیم که مخالف اسلام است یا موافق (چون خود تئوری را نمی توان به اسلام عرضه کرد، مثلا تئوری نظام رشد نیروی انسانی X را نمی توان گفت اسلام موافق آن است یا مخالف، اما اگر مبانی اش را استخراج کنیم متوجه میشویم که مبنای حرف مادی گرایی یا فرد گرایی اتمیستی است و لذا طرد میکنیم، یا متوجه میشویم مبانی حرف بر اساس تجربه و میل انسان به پیشرفت است و قبول میکنیم)
3- اجتهاد فقهی: در مدیریت بسیاری مواقع مسئله حلال و حرام مطرح است، مثلا یک کارگر را اخراج کنیم یا نه؟ در چنین شرایط باید به اجتهاد فقهی روی آورد چون میخواهیم حکم شرعی دهیم و تفاوتی با دیگر احکام ندارد.
4- سبک شناسی در پرتو اخلاق عرفان و فلسفه اسلامی: به نظر می رسد هیچ یک از مطالب این علوم نه این قابلیت را دارد که با آن حکم شرعی داد و نه اینکه الگوی عمل قرار بگیرد، و نه اینکه مبنای مقایسه با مبنای غربی شود، اما توصیه هایی مرتبط با فرد می¬توان از آنها استخراج کرد، که باعث تفاوت در رویکردهای اجرایی و همچنین مزیتهای رقابتی شگرفی چون سطح بالای تحمل ابهام و … است.

✍ دکتر سید مهدی عزیزی

کلیدواژه
اینجا محل تبلیغات شماست

مقالات مرتبط

9 thoughts on “مدیریت اسلامی چهار راهکار اساسی”

    1. سلام دوست عزیز
      این نوشته از مقالاتی است که به صورت اختصاصی برای سایت مدیریت اسلامی نوشته شده است

    1. سلام توضیح تمامی راهکار ها به صورت مختصر در نوشته قرار دارد
      البته تایید می کنم که هر یک از این راهکارها پیچیده بوده و نیازمند تبیین تفصیلی و ذکر مثال اجرایی است که باید در قالب یک کتاب علمی تفصیلی ارائه شود
      ممنون از ارسال نظر شما

Close

Adblock Detected

Please consider supporting us by disabling your ad blocker