مکتب مدیریت اسلامی

ریشه شناسی در مفهوم مدیریت یا مبناگرایی در دنیای واژگان

ریشه شناسی در مفهوم مدیریت

فرایند تعیین اهداف میانی و راه اندازی ساز وکاری برای رسیدن به اهداف عالی، یعنی همان مفهوم آشنای management در طول تاریخ با عناوین و واژگان گوناگونی مورد توجه بوده است. در این رابطه پیش از هر چیز باید خاطر نشان ساخت که در میان تمامی این واژگان و عناوین مختلف – که در ادامه بعضا مورد اشاره قرار گرفته¬اند- امروزه عنوان management به عمومیت و تفوقی کامل و جامع دست یافته است. به عبارت بهتر، در میان تمام بدیل¬های موجود برای فرایندی که در ابتدا اشاره شد – بدیل¬هایی مثل administration, direction, Gestion, supervision, … – بیش از همه از عنوان management استفاده می¬شود.
این وضعیت در کنار در نظر داشتن ریشه¬ی مفهومی واژه management روشن کننده غلبه¬ی جامع، بی¬همتا و روزافزون عامل کنترل در دانش و اقدام مدیریت امروز است. چرا که می¬دانیم، ریشه لغت manage از یک واژه لاتین به معنی کنترل و رام کردن اسب گرفته شده است. کاربرد این واژه به تدریج از کنترل اسب به کنترل سلاح، قایق و حتی افراد گسترش یافته است.
در سطح شخصی – اجرایی نیز وضع به همین منوال است. از یک سو در میان تمام بدیل¬های موجود برای عنوان شخص اجرا کننده¬ی فرایند مورد بحث – بدیل¬هایی چون administrator, director و … – رایج¬ترین عنوان، واژه¬ی manager است. به طور مشابه می¬توان با در نظر گرفتن ریشه¬ی مفهومی این واژه، تحلیل کرد که برجسته¬ترین عامل در یک مدیر در ادبیات مدیریت امروز در کنترل بودن است.
واضح است همین رویکرد تحلیلی – که شاید بتوان آن را مبناگرایی در دنیای واژگان نامید (البته علاوه بر مبناگرایی به عبارتی می تواند ریشه شناسی نیز به حساب آید، علی الخصوص مراحله اولیه تحلیل بیشتر از آنکه مبناگرایی باشد، ریشه شناسی است)- برای سایر عناوین و واژگان مرتبط با مدیریت قابل طرح است. به عنوان نمونه می¬توان تحلیل کرد که اگر گرایش به استفاده از واژه¬ی administration برای مدیریت (فرایند تعیین اهداف میانی و راه اندازی سازوکاری برای رسیدن به اهداف عالی) کم شده است، ناشی از این است که خدمت¬رسانی – که جوهره¬ی مفهومی administration است- در حال رنگ باختن و از دست دادن اهمیت خود در دانش و اقدام مدیریت متداول است.
بعلاوه، در عصری که هنوز واژه¬ی management سلطه¬ی همه جانبه¬ی خود را نیافته بود، می¬شد از نوع استفاده¬ی از هر یک از این واژگان در هر فرهنگ و کشور، دلالت¬هایی در رابطه با چگونگی نگرش به مدیریت در آن فرهنگ یافت. به عنوان نمونه در انگلستان، management به طور سنتی در ارتباط با کسب و کار فرض می¬شد، و برای بخش دولتی و عمومی به جای واژه management، بیشتر از عبارت administration استفاده می¬شد. در آمریکا به مدیران تجاری (که در انگلستان با عبارت business manager شناخته می¬شدند) مدیرعامل (executive) گفته می¬شد، و به کار آن¬ها نیز management گفته نمی¬شد، بلکه با عبارت اداره کردن administration از آن یاد می¬شود. در ادبیات آمریکایی management بیشتر به علم اداره کردن خطاب می¬شد، تا به وجهه¬ی عملیاتی آن. در فرانسه و اسپانیا، عبارت management بیشتر برای مدیریت کردن یک ورزشکار یا یک تیم ورزشی استفاده می¬شود، و هنگامی که می¬خواهند از مدیریت در فضای تجارت و کسب¬وکار صحبت کنند، از کلمات دیگری مثل Gestion ، empresa, direction /direccion, administration / administracion و مانند آن استفاده می¬کنند. تحلیل و بررسی یکایک این عناوین مانند نمونه¬های بالا می¬تواند آموزه¬های بسیاری در رابطه با چگونگی نگرش به مدیریت در هر بستر تاریخی- فرهنگی به ارمغان آورد.
همین نوع تحلیل را می¬توان در رابطه با سایر فرهنگ¬ها و زبان¬ها اعمال کرد. البته برای این کار باید توجه داشت که ادبیات جهانی مدیریت امروز، کاملا تحت سیطره گفتمان کنترل محور management بوده و لذا لغاتی که امروزه در سایر زبان¬ها برای اشاره به فرایند «تعیین اهداف میانی و راه اندازی ساز وکاری برای رسیدن به اهداف عالی» به کار می¬روند، صرفا ترجمه¬ای از لغت management هستند و اصالت لازم برای چنین تحلیلی را ندارند.

ریشه شناسی کلمات مدیریت اسلامی

در این میان واژگان و عناوینی که در ادبیات اسلامی و دوران صدر اسلام برای مدیریت به کار می¬رفته است، مناسب¬ترین گزینه برای پیاده سازی چنین تحلیل¬هایی است. هرچند احصاء این واژگان و تحلیل و ریشه¬یابی کامل یکایک آن¬ها از حوصله¬ی این نوشته¬ی کوتاه خارج است، اما اشاره به بعضی از این موارد، روشن کننده¬ی مسیر راه برای اجرای کامل چنین پژوهشی خواهد بود. به عنوان نمونه می¬توان کلمه «أمیر» که برای فرمانده نظامی به کار می¬رفته است را در نظر گرفت. می¬دانیم که با افزایش حساسیت و تغییرات سریع و شرایط بحرانی سازمان¬ها اشکال و ساختارهای پیچیده¬ی خود را رها می¬کنند و به ساختار ساده که اصلی¬ترین ویژگی آن نظارت مستقیم، هماهنگی مستقیم و دستور مستقیم است روی می¬آورند. در شرایط جنگی نیز که با اوج حساسیت مواجه هستیم؛ استفاده از واژه «أمیر» برای فرمانده نظامی نشان از همین مسئله دارد. توضیح اینکه اهمیت داشتن بعد امر و فرمان دادن مدیر نظامی باعث شده است که او را با عنوان «أمیر» در نظر بگیرند. در نتیجه اصلی¬ترین نقش یک مدیر نظامی نیز همین بعد امر و فرمان دادن اوست. کلمه دیگری که در ادبیات سیره و تاریخ اسلام برای نوعی از مدیر به کار می¬رفته، کلمه «قیم» است که با عباراتی چون «قیم بالامر» برای مدیریت¬ و به عهده گرفتن یک کار خاص به کار می¬رفته است. شاید بتوان گفت در ادبیات مدیریت متداول این نوع مدیریت نزدیکی¬های با مدیریت و مدیر پروژه داشته باشد. استفاده از این کلمه برای چنین پست¬هایی نشان از محوریت نقش قوام دادن و ایجاد استحکام در این مدیران دارد. از سوی دیگر، در مدیریت¬ کارهای کوچک مثل به عهده گرفتن امور یک بنگاه اقتصادی کوچک یا حتی یک خانوار نیز از کلمه «رب» استفاده می¬شده است، که نشان از محوریت بُعد تربیت و پرورش دهندگی در این سطح از کار مدیریتی دارد.

✍ سید مهدی عزیزی

کلیدواژه
اینجا محل تبلیغات شماست

مقالات مرتبط

4 thoughts on “ریشه شناسی در مفهوم مدیریت یا مبناگرایی در دنیای واژگان”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهاد ما

Close
Close

Adblock Detected

Please consider supporting us by disabling your ad blocker