تحلیل مسائل سیاسیتحلیل ها

تحلیل علمی نامه موسوی خوئینی به رهبر معظم انقلاب

آقای موسوی خوئینی ها روز گذشته در نامه ای سرگشاده خطاب به رهبر معظم انقلاب نکاتی را مدعی شدند که صرف نظر از تحلیل های سیاسی و جناحی جای دارد مورد مداقه علمی قرار گرفته و از حیث مدیریتی با توجه به اوضاع کنونی کشور تحلیل و بررسی شود.

تحلیل نامه موسوی خوئینی ها به رهبر انقلاب

 

برای تحلیل نامه موسوی خوئینی ها به رهبر معظم انقلاب، ابتدا لازم است متن کامل نامه خوئینی را بدون هیچ گونه کم و کاست مورد توجه قرار دهیم. متن کامل نامه ایشان به این شرح است:

« بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مقام معظّم رهبری، آیت الله خامنه‌‌ای، دامت برکاته

با اهداء سلام

به‌اختصار، مطالبی را در محضر ملت شریف ایران به استحضار عالی می‌رسانم، به امید آنکه در آن درنگ شود و مایهٔ خیر ملت و کشور و جمهوری اسلامی باشد.

آنچه از مسموعات و مشاهدات و مطالعهٔ گزارش‌ها و تحلیل‌ها دریافت کرده‌ام آشکارا حاکی از آن است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان می‌‌گذرد زیبندهٔ نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی می‌شود:

در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانهٔ استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونه‌ای روزافزون آسیب دیده و می‌بیند.

بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی می‌رود که از عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت می‌کند.

تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه‌تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواری‌های طاقت‌فرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانواده‌ها را گسترش داده و آنان را نگران آیندهٔ نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است.

علاوه بر این مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقت‌سوز معیشتی، بسیارند انسان‌های ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بی‌عدالتی‌های غیرقابل‌انکار شده‌اند.

البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور انتظار می‌کشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است.

مردمی که چنین انتظاری دارند هرگز الزامات و محدودیت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته چهل سال از آن گذشته است) و نیز کینه‌توزی دشمنان انقلاب، به‌ویژه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده نمی‌گیرند. همچنین آنان از پیامدهای دفاع مقدس غافل نیستند و به شهیدان و مجاهدان و نقش‌آفرینان آن حماسهٔ ملی و اسلامی، که فرزندان همین ملت بودند، سپاس و درود بی‌پایان تقدیم می‌کنند. اما همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، به‌ویژه عالی‌ترین سطح آن، باید با ملاحظهٔ همین مشکلات و چالش‌ها شیوه‌ای در مدیریت امور به کار می‌بست که امروز گرفتار این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و … نمی‌شدیم.

اینجانب، با رعایت اختصار، مهم‌ترین مطلب از گفتنی‌های بسیار را که لازم می‌دانستم به عرض رساندم و بیش از این به ملت بزرگوار ایران و حضرت‌عالی تصدیع نمی‌دهم و تنها با یک کلام دیگر سخن را به پایان می‌برم:

اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند. اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانسته‌هایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظّی از آن نداریم و، در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی می‌گذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است، پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، ان‌شاءالله.

از تصدیعی که دادم پوزش می‌خواهم و دوام عمر و سلامتی آن حضرت را از خداوند خواستارم.

سید محمد موسوی خوئینی ۹۹/۴/۷»

همانطور که در دو روز اخیر دیده ایم، این نامه توجه زیادی را به خود جلب کرده است. هر چند به هیچ عنوان مایل نیستیم از قصد و نیت نویسنده سخن بگوییم، اما شواهد مختلف در بیان و لحن نامه نشان میدهد که جلب توجه افکار عمومی از اهداف اصلی نگارش این نامه بوده است. در این میان چیزی که بهتر از همه، به این نامه در جلب توجه افکار عمومی کمک میکند و کمک کرده است، بازخوردها و پاسخ های تند و آتشین به آن است. متاسفانه بسیاری از تحلیلگران سیاسی نیز در این دام افتاده و پاسخ های آتشین به این نامه ارائه داده اند، که تأثیر شگرفی در دیده شدن این نامه و جلب  افکار عمومی به آن داشته است.

پیش از آغاز تحلیل این نامه لازم است تأکید شود که هر چند در این تحلیل علمی قصد نداریم شخصیت آقای موسوی خوئینی ها را مورد بررسی قرار دهیم، اما باید توجه داشت با وجود اینکه هر جناح‌ سیاسی به رسم مألوف برخی شخصیت‌ها از طرف مقابل را به تندروی و رادیکالیسم متهم می‌کند؛ اما موسوی خوئینی‌ها در این باره وضعیت منحصر به فردی دارد. هم جناح منتقد و هم جناح همسو با او معتقدند که «رادیکالیسم» همواره همنشین او بوده است (منبع). این مسئله می تواند به نوعی در تحلیل علمی ما کمک کننده باشد چرا که نکات ایشان نشان دهنده حالات مرزی یک سیستم فکری و نگاه اجتماعی است.

اولین نکته ای که باید در مورد این نامه مورد تاکید قرار گیرد ادعاهای بدون استناد است. در نامه ایشان آمده است:

… آنچه از مسموعات و مشاهدات و مطالعهٔ گزارش‌ها و تحلیل‌ها دریافت کرده‌ام …

باید توجه شود که ما صحت و سقم ادعاهای ذیل این سخن را مورد بحث قرار نمیدهیم، بلکه شیوه استناد دهی و افکار سنجی ایشان مورد نظر است. البته خب در جریانی که بزرگانش از درون ماشین و پشت شیشه و با نگاه به عابران نظرسنجی میکنند! این شیوه افکارسنجی بعید نیست.

به هر روی اگر با یک نامه که به صورت حقیقی قصد بیان مشکلات و وضعیت مردم را داشت مواجه بودیم، ضرورت داشت که نویسنده مجموعه گزارشات و استنادات خود را معرفی کند.

باید تأکید کرد که پر واضح است که امروزه از حیث اقتصادی ملت ایران در بدترین شرایط چند دهه گذشته به سر می برند و خیل فسادها و اختلاس ها و رانت ها نیز داغ این فشار اقتصادی را صد چندان کرده است.

اما اینکه مردم این وضعیت را ناشی از چه عواملی می بینند و چه راه حل هایی برای آن انتظار دارند مسئله ای است که حقیقتا نیازمند بررسی های میدانی علمی و روشمند است؛ حال آنکه نویسنده در این مورد نیز همراستا با سلیقه خود اظهار نظر کرده است!

 

مسئله مهمتر و اساسی تر در آخرین بخش صحبت های موسوی خوئینی ها نهفته است. ایشان در پایان نامه خود نوشته اند:

اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند.

آقای موسوی خوئینی ها با این بیان تلاش داشته اند تا نشان دهند که کسی حق انتقاد از سیاست های کلی نظام یا رهبری را ندارد.

در پاسخ به این مطلب لازم است، ماجرای یکی از انتقاداتی که مستقیما در حضور رهبر انقلاب و به صورت عمومی و رسمی به ایشان شده است را مورد توجه قرار دهیم:

«در سال ۸۸ و در جریان دیدار و گفتگوی جوانان نخبه علمی کشور با رهبر انقلاب، یکی از حاضران بدون هماهنگی با مجری مراسم و به دعوت رهبر انقلاب، پشت تریبون قرار گرفت و به شکل صریح، از برخی سیاست‌ها و رویه‌های حکومتی انتقاد کرد، سخنان افراد منتخب تمام شده بود و مجری برنامه با اعلام پایان وقت صحبت‌های حاضران، از رهبر انقلاب دعوت کرد برای جمع صحبت کنند. در این زمان چندتن از حضار خواستار حضور در پشت تریبون و بیان نظراتشان شدند که رهبری از مجری پرسیدند کسی نمانده که صحبت کند؟ مجری پاسخ داد اگر شما اجازه بدهید، همه‌ جمع هزار نفره‌ای که این‌جا هستند، دوست دارند صحبت کنند، اما وقت محدود است.

در این هنگام رهبر انقلاب به یکی از جوانان در وسط جمعیت که پرشورتر از بقیه خواستار حضور در پشت تریبون بود، اما توسط برگزارکنندگان مراسم نشانده شد، اشاره کردند و گفتند: «آن آقایی که پا شده بودند، ایستاده بودند و نشاندندشان … شما بفرمائید».

جوان متقاضی در جایگاه قرار گرفت و خود را دانشجوی ریاضی دانشگاه شریف معرفی کرد. وی ابتدا از نحوه انتخاب افراد برای صحبت نزد رهبری گله کرد. این گلایه افرادی بود که نوبت بیان نظراتشان را نیافته بودند و با تشویق حضار روبرو شد.

بحشی از سخنان وی موضوع نقد رهبری بود. وی گفت: من شاید چهار- پنج سال است که به صورت جدی‌تر روزنامه می‌خوانم و مجلات را مطالعه می‌کنم. این مدت واقعاً به یاد نمی‌آورم که مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم … نقد رهبری را هم به شکل عمومی می‌شود مطرح کرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس می‌کنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و کینه می‌شود؛ مثلاً یک چیزی که در ابتدا یک انتقاد ساده است، چون بستر مناسبی برای بیان پیدا نمی‌کند، ممکن است جنبه‌ی مغرضانه به خود بگیرد و کم‌کم بی‌انصافی‌هایی پیدا شود.»

در این هنگام، یادداشتی حاکی از اتمام وقت به سخنران داده شد. او از رهبری پرسید وقت گذشته است، اما اگر موافق باشید ادامه دهم؟ رهبر انقلاب نیز با اشتیاق پاسخ دادند: البته از اول هم وقت گذشته بود، ولی من موافق ادامه صحبت‌های شما هستم. این دانشجو صحبت هایش را ادامه داد و برخلاف سایرین که طبق هماهنگی با مجری مراسم، صحبتهایشان را در ۴ دقیقه محدود می‌کردند، حدود ۱۰ دقیقه صحبت کرد و در ادامه با انتقاد از چگونگی برخورد نیروی انتظامی با تجمعات پس از انتخابات پرسید: «اگر مقداری روش‌های اقناعی‌تر داشتیم و از خشونت به جز در موارد ضرورت استفاده نمی‌کردیم، نظام ما بقای بهتری نداشت؟ آیا مردم متحدتری نداشتیم؟ چون وحدت واقعی به نظر من بیش از این‌که با نصیحت حاصل شود نتیجه‌ی رفتار مردم با حکومت و رفتار حکومت با مردم است و رفتار مردم با همدیگر است.»

وی در پایان، مودبانه تشکر کرد و به جای خود بازگشت و رهبر انقلاب نیز مانند بقیه سخنرانان از ایشان نیز با بیان طیب الله انفسکم تقدیر کردند.

رهبر انقلاب در ابتدای سخنان خود با ابراز خوشحالی از اینکه سخنان نخبگان هر سال قوی‌تر و عمیق‌تر از قبل می‌شود و یادآوری ضروت شکر نعمت نخبگی با خدمت به مردم و کشور؛ اهمیت تولید علم، آزاداندیشی در دانشگاه‌ها و مرز شکنی علمی در پیشرفت و اقتدار کشورمان را کلیدی توصیف کردند و ضمن اشاره به برخی نکات مطرح شده توسط حاضران، درباره سخنان دانشجوی منتقد نیز گفتند: «خیال نکنید من از شنیدن اینجور حرف‌ها ناراحت میشوم. نه…، من از اینکه این حرف‌ها زده نشود، ناراحت میشوم. در جلساتِ دانشجوئى، دانشگاهى که اینجا هستند، بنده گاهى که ببینم حالا بعضى‌ها روى ملاحظه، روى احترام، روى هرچه، بعضى از این حرف‌ها را که خیال میکنند من خوشم نمى‌آید، نمیزنند؛ از نگفتنش ناراحت میشوم؛ از گفتنش مطلقاً ناراحت نمیشوم.» (منبع)

البته باید توجه داشت موضوع بحث نقد تخصصی و خالی از عیبجویی یا بی حرمتی است. بعلاوه در مورد جایگاه ویژه رهبر انقلاب باید توجه داشت که رهبری که ملت ایران در شرایط حساس و ویژه مانند تهاجم دشمنان نیازمند اقتدار و قاطعیت ایشان است، نباید به بهانه انتقاد مورد عیبجویی قرار گیرند.

✍ غلامعلی حسینی

کلیدواژه
اینجا محل تبلیغات شماست

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Close

Adblock Detected

Please consider supporting us by disabling your ad blocker